فقر و روانشناسی

برای اینکه موضوع فقر از منظر روانشناسی را بررسی کنیم لازم است که در ابتدا به موضوع حقوق بشر بپردازیم.

حقوق بشر، اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوقی است که هر فرد به‌طور ذاتی، فطری، به صِرف انسان بودن از آن بهره‌مند می‌شود(sepulveda, 2004) ؛ مثل حق آزادی، امنیت، مسکن، دارو، تحصیلات، سرمایه کافی برای زندگی و محل مناسب برای خواب و تغذیه(nations, 1948).
این حقوق، حق همگی نیست؛ چون افرادی هستند که سرمایه کافی برای زندگی ندارند، محل مناسب زندگی برایشان تعریف نشده، خواب راحت و تغذیه مناسب هم رویایی بیش نیست و امنیت هم در لغت‌نامه آنان جایی ندارد. به عبارتی در فقر به سر می‌برند.
فقر در ابتدا رویدادی به نظر می‌رسد که به علت کم‌پولی و درآمد ناکافی به وقوع می‌پیوندد؛ اما فقر بیش از کمبود درآمد و منابع تولیدی برای تضمین معیشت پایدار است، جلوه¬های آن شامل گرسنگی و سوء تغذیه، دسترسی محدود به آموزش و سایر خدمات اولیه، تبعیض و طرد اجتماعی و همچنین عدم مشارکت در تصمیم گیری است(nation, 2020).
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، در سال 2015، بیش از 736 میلیون نفر زیر خط فقر بین‌المللی زندگی می‌کردند. حدود 10 درصد از جمعیت جهان در فقر شدید به سر می‌برند و برای برآوردن نیازهای اولیه مانند بهداشت، آموزش، و دسترسی به آب‌و فاضلاب تلاش می‌کنند. 122 زن 25 تا 34 ساله به ازای هر 100 مرد در همان گروه سنی در فقر زندگی می‌کنند و بیش از 160 میلیون کودک در خطر ادامه زندگی در فقر شدید تا سال 2030 هستند(nation, 2020).

دو عامل برجسته در فقر، درآمد و وضعیت اقتصادی-اجتماعی (SES) است.

هنگامی که میزان درآمد خانواده‌ای ناکافی باشد، امکان فراهم نیازهای اولیه خوراک و پوشاک و مسکن نخواهد بود یا اگر با احتیاط بیشتری بیان کنیم، سخت تامین خواهند شد و طبق هرم مزلو، سطح اول نیازها که نیازهای بیولوژیکی مانند خوراک و پوشاک و مسکن و رابطه جنسی است، ارضا نمی‌شود. آبراهام هرولد مزلو (1908-1970) روانشناس انسانگرای آمریکایی، اعتقاد داشت که نیازهای آدمی از یک سلسله‌مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین‌گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند.

فقر از منظر روانشناسی
فقر از منظر روانشناسی با هرم مازلو

هنگامی که نیازهای سطح اول آدمی ارضا نشود، عمده دغدغه‌های انسان در همان سطح می‌ماند و دستیابی به سطوح بالاتر به آسانی امکان‌پذیر نیست. علاوه بر مسائل درون خانه و خانواده، محل زندگی هم حائز اهمیت است و محل زندگی این دسته از افراد به فرد احساس امنیت نمی‌دهد و طبق تحقیقات انجام شده، 67% از کودکان از شهرهای داخلی محروم، گفتند که شاهد یک تجاوز جدی بوده‌اند، و 33% گزارش کردند که شاهد یک قتل بوده‌اند(Carl c.Bell, 1991).
51٪ از دانش آموزان کلاس پنجم از نیواورلئان (درآمد متوسط برای یک خانواده: 27,133 دلار) در مقایسه با 32٪ در واشنگتن DC (میانگین درآمد برای یک خانواده: 40,127 دلار) قربانی خشونت شده اند(Thomas J. Power, 1999) و امنیت را که سطح دوم هرم مزلو است، به درستی درک نکرده‌اند و مانند نیازهای سطح اول، به آن پاسخ درستی داده نمی‌شود.

باتوجه به درگیری‌های اقتصادی والدین، کودک آنچنان که باید مورد محبت و دوست داشته شدن قرار نمی‌گیرد که بالتبع پیامدهایی به همراه دارد؛ برای اینکه کودکی از نظر عاطفی سالم رشد کند، کودکان زیر سه سال به یک مراقب اولیه قوی و قابل اعتماد نیاز دارند که محبت، راهنمایی و حمایت مداوم و بی قید و شرط، محیط های ایمن، قابل پیش بینی و پایدار را ارائه دهد. ده تا بیست ساعت هر هفته هماهنگ و متقابل باشد.
این فرآیند، که به عنوان همسویی شناخته می‌شود، در طول 6 تا 24 ماه اول زندگی نوزادان بسیار حیاتی است و به آنها کمک می‌کند تا طیف وسیع‌تری از احساسات سالم، از جمله قدردانی، بخشش، و همدلی را توسعه دهند. اگر این فرآیند به درستی پشت سر گذاشته نشود، سطح سوم هرم نیازهای مزلو که شامل « عشق و تعلق» است، ارضا نمی‌شود.

از طرفی هم باید به اهمیت فقر در شکل‌گیری شخصیت کودکان اشاره داشت؛

مطالعات نشان داده است که فقر شخصیت کودکانی را که در آن زندگی می‌کنند تغییر می‌دهد. یک مطالعه طولی 10 ساله انجام شد که در طول مطالعه، حدود یک چهارم خانواده‌ها شاهد افزایش چشم‌گیر و غیرمنتظره درآمد بودند. این مطالعه نشان داد که در بین این کودکان، موارد اختلالات رفتاری و عاطفی کاهش یافته و وظیفه‌شناسی و توافق‌پذیری افزایش یافته است(Post, 2015). کودکان و نوجوانانی که با فقر دست و پنجه نرم می‌کنند، عملکرد شناختی مطلوبی ندارند؛

تاثیر فقر بر عوامل شناختی

نتایج نشان می‌دهد افرادی که با ثبات مالی رشد می‌کنند یا در وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین (SES) قرار می‌گیرند، به دلیل فشار خارجی که بر آنها تحمیل می‌شود، عملکرد شناختی بدتری دارند. این تحقیق نشان داد که عوامل استرس‌زا مانند درآمد کم، مراقبت‌های بهداشتی ناکافی، تبعیض و قرار گرفتن در معرض فعالیت‌های مجرمانه همگی در ایجاد اختلالات روانی نقش دارند.

فقر از منظر روانشناسی
این مطالعه همچنین نشان داد که کودکانی که در معرض محیط‌های فقرزده قرار می‌گیرند، تفکر شناختی کندتری دارند(Scott, 2015). مشاهده می شود که کودکان خانواده های فقیر در مقایسه با سایر خانواده‌های معمولی در برخی از توانایی‌های شناختی عقب هستند. همچنین این افراد باتوجه به سطح اقتصادی-اجتماعی پایینی که دارند، در جامعه مورد احترام واقع نمی‌شوند و برای بدست‌آوردن این حس تایید و احترام و به عبارتی دیگر، حس مقبولیت میان همسالان، به جنایات و رفتارهای خرابکارانه یا نسنجیده روی می‌آورند که چهارمین سطح از هرم مزلو که درباره عزت نفس و احترام گذاشتن(در وهله اول به خود و سپس به دیگری) است، مانند سایر سطوح ناتمام باقی می‌ماند و خانواده در چرخه فقر قرار می‌گیرد.

طبق هرم مازلو که با حقوق بشر در آمیخته شد، برای دستیابی به درجات بالاتر هرم، بایستی نیازهای نامبرده را ارضا نمود تا به راس هرم که خودشکوفایی است، رسید.
رفع نيازهاي اساسي مانند توجه به بهداشت خويش، باعث مي‌شود که نشانه‌های جسماني بهبود يابد و نشانه‌هاي بيماري از جمله اضطراب و افسـردگي از فـرد فاصله گيرد؛ رفع نيازهـاي اساسـي از جملـه تـلاش بـراي پيشـرفت و رسـيدن بـه موفقيـت، ايـن احساس را به فرد مي‌دهد كه هدفمند، در حال رشد و ترقـي باشد که ايـن نشانه‌های بهزیستی روانی فرد را افزایش می‌دهد.
به دليل ايجاد روابط سازنده با ديگران بـه سطح مناسبي از بهزيستي رواني نيز خواهد رسيد. از طرفي كاركرد اجتماعي فرد نيز ارتقـا مـي‌يابـد كه اين امر مي‌تواند سلامت رواني فرد را افزايش دهـد.
اهميت پيشرفت و رفع نيازهاي اساسي، زمينه ساز افزايش ميزان كيفيت زندگي فرد خواهد بود و همين امر می‌تواند تاثیر مثبتی از حيث بهزيستي رواني براي فرد در پي داشته باشد.
فردي كه از لحاظ عشق و تعلق در جايگاه بالايي است، از روابط خود با ديگران لذت مي برد كه اين امر مي‌تواند كيفيت روابط وي را ارتقا دهد و در نتيجه سلامت رواني را براي وي به ارمغان خواهد آمد.(Sahebi Ali 2019) با توجه به بررسی‌های انجام شده، کودکان و نوجوانان درگیر فقر، چون نیازهای ابتدایی و پایه‌ای‌شان ارضا نمی‌شود، شرایط مناسبی برای پی بردن به استعدادهای خود و بروز و ظهور آنان ندارند.

با دیدگاه کارل گوستا یونگ (1875-1961)، فیلسوف و روانپزشک اهل سوییس مقاله را به پایان می‌رسانیم: هدف از رشد شخصیت، رسیدن به کمال و یکپارچگی (wholeness) است؛ یعنی فرد تا جایی‌که امکانات محیط (شرایطی که برای ارضا نیازهای اولیه خود دارند) به او اجازه می‌دهد به انسان کاملی تبدیل شود(Stevens 1999).

گردآورنده : الهه شایان‌مهر
دانشجوی روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد

منابع:
Carl c.Bell, E. j. J. (1991). Traumatic Stress and Children. Health care for poor and underserved John Hopkins university press
nation, u. (2020). poverty.
nations, u. (1948). human rights.
Post, W. (2015). The remarkable thing that happens to poor kids when you give their parents a little money.
Sahebi Ali , Z. N. (2019). Investigating the relationship between the severity of basic needs in Glaser’s theory and marital satisfaction, mental health and psychological well-being of married students.
Scott, S. (2015). How Poverty Affects the Brain and Behavior.
sepulveda. (2004). human rights.
Stevens , A. (1999). Jung.
Thomas J. Power, K. E. M., Lora Tuesday Heathfield, Nathan J. Blum. (1999). DSM-IV Diagnosis of Conduct Disorder and Oppositional Defiant Disorder: Implications and Guidelines for School Mental Health Teams.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *