گاهی هنگام صحبت از شرایط افراد فقیر، جملاتی از این دست هم، شنیده می‌شود که: «حتما خودش خیلی تنبله! چرا دنبال کار نرفته؟»،«چه معلوم که پول رو خرج مواد نکنن!»،«کمک به خیریه چه فایده‌ای داره؟ چیزی که تغییر نمی‌کنه!»کلیشه‌های مضر زیادی، وجود دارد که افراد فقیر، در کنار تلاش سخت برای گذران زندگی روزمره با آنها مواجه هستند، اما واقعیت این است که فقر یک انتخاب نیست بلکه وضعیتی‌ست که هرکدام از ما می‌توانیم به‌جای افراد کمتر خوش‌شانسی باشیم که به دلیل بیماری یا بیکاری و عواملی از این دست، در این مارپیچ رو به پایین گرفتار شده‌اند.

چرخه‌ی فقر به چه معناست؟

«جانت مولا اوکوکو» به‌عنوان یک جامعه‌شناس، چرخه فقر را این گونه تعریف می‌کند: «مارپیچ باطلی از فقر و محرومیت که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.» در حقیقت عواملی از جمله ناتوانی اقتصادی و فقدان آموزش، فرار از فقر را در طول نسل‌ها دشوارتر و دشوارتر می‌کنند.

جانت مولا اوکوکو

در علم اقتصاد، دام یا چرخه‌ی فقر توسط مکانیسم‌های خود تقویت کننده‌ای ایجاد می‌شود که باعث می‌شود فقر، پس از به وجود آمدن، ادامه پیدا کند. مگر این که عاملی بیرونی چرخه را بشکند. این سیکل می‌تواند در طول نسل‌ها ادامه داشته باشد و هنگامی که در کشورهای در حال توسعه چنین اصطلاحی گفته می‌شود، یک مانع برای توسعه یافتن نیز شناخته می‏‌شود.

چرخه فقر پدیده‌ای تعریف شده‌است که در آن، خانواده‌های فقیر به مدت حداقل سه نسل، یعنی مدت زمان کافی برای این که هیچ‌یک از نیاکانی که دارای سرمایه‌ی فرهنگی، فکری و اجتماعی لازم برای تغییر شرایط فقیرانه‌شان هستند و قابلیت انتقال آن را دارند، دیگر زنده نباشند، پس فقیر می‌شوند.

«آکادمی مالی آتِس» چرخه‌ی فقر را اینگونه تعریف می‌کند؛ در علم اقتصاد واژه‌ای به‌نام چرخه فقر وجود دارد، به این معنی که فرد گرفتار شده در این سیکل، پول آزاد و سرمایه‌ی کمی دارد پس نمی‌تواند از فرصت‌های سرمایه‌گذاری استفاده کرده و در ادامه درآمد کمی هم خواهد داشت و این روی نسل‌های بعدی او تاثیر مستقیم گذاشته و چرخه‌ی فقر شکل خواهد گرفت.

دلایل مختلفی، چرخه فقر را ایجاد می‌کنند که تقویت کننده‌ی یکدیگر هم هستند؛ به‌عنوان مثال مشکلات اقتصادی، فشار روانی ایجاد کرده و این فشار فرد را در گرفتن تصمیمات اقتصادی دچار مشکل کرده و کار و زندگی‌اش را مختل می‌کند و او را روزبه‌روز فقیرتر می‌کند.

چگونه مردم در چرخه‌ی فقر گرفتار می‌شوند؟

برای اینکه به‌شکل بهتری ایجاد این چرخه را نشان بدهیم، به یک مثال اشاره می‌کنیم؛ سه زن را در نسل‌های مختلف یک خانواده در نظر می‌گیریم تا نشان بدهیم چگونه چرخه فقر شکل گرفته و در نسل‌های مختلف ادامه یافته و آسیب می‌زند. در روستایی کوچک و کم‌امکانات؛ «نرگس» در کودکی، پدرش را از دست می‌دهد و«سمیه»مادرش به‌خاطر شرایط بد زندگی و محرومیت، نمی‌تواند او را به مدرسه بفرستد. نرگس با همین شرایط و به دور از آموزش، بزرگ شده و چون تحصیلات خوبی ندارد و روستا دچار خشکسالی‌ست، نمی‌تواند شغلی پیدا کند. بعد از مدتی، مادر نرگس، اصرار می‌کند که نرگس ازدواج کند تا بتواند زندگی پایداری داشته باشد و از او هم مراقبت کند. نرگس در سن پایین با مردی از روستای خودشان ازدواج می‌کند که او هم تحصیلات ضعیفی دارد و برای یافتن کار، دچار مشکل است. آنها هم زندگی فقیرانه‌ای را آغاز می‌کنند.خیلی زود نرگس، حامله شده و صاحب یک دختر زیبا می‌شود که نام او را «نفیسه» می‌گذارد. این دختر کوچک به دلیل کمبود درآمد و نبود موادغذایی کافی در روستایشان دچار سوء تغذیه شده و این منجر به مشکلات سلامتی برای او تا آخر عمر می‌شود. نرگس برای آوردن آب، مجبور است کیلومترها پیاده‌روی کند و بقیه‌ی وقتش هم صرف پرستاری از فرزند بیمارش می‌شود. با گذشت زمان، نرگس فرزندان بیشتری به‌دنیا می‌آورد و تلاش برای تهیه غذا، آب و داروی کافی برایشان سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. خانواده وسط همه‌ی این مشکلات، توان مالی فرستادن فرزندان را به مدرسه ندارند و بچه‌ها از سنین پایین مجبورند آب جمع کنند و در خانه کمک کنند. نفیسه هم بدون آموزش کافی بزرگ شده و او هم نمی‌تواند شغلی پیدا کند. خیلی زود ازدواج کرده و بچه‌دار شده و در فقر زندگی می‌کند… و چرخه، همچنان ادامه دارد. این چرخه تا زمانی که شکسته نشود بدون خطا به حیات خود ادامه می‌دهد، اما آیا امکان شکستن چرخه‌ی فقر وجود دارد؟

چگونه می توان چرخه فقر را شکست؟

همانطور که در مثال اشاره کردیم؛ نرگس در کودکی یتیم شد و نداشتن سرپرست موثر و نبود شرایط مناسب، موجب فقر خانواده شد. مسلما برای نرگس، نمی‌توان پدرش را زنده کرد و به دنیا برگرداند اما می‌توان شرایط را تا جایی که امکان دارد به نفع او تغییر داد. اینجاست که نقش برنامه‌های مناسب دولتی و همراهی نهادهای نیکوکاری مردمی، پررنگ می‌شود. اگر سمیه مادر نرگس از آموزش‌های ویژه برای اشتغال برخوردار شود، شرایط کاملا تغییر می‌کند! مثلا با توجه به شرایط جغرافیایی و آب‌وهوایی روستا، آموزش‌هایی در زمینه کشاورزی مقاوم، یا تولید پروژه‌های باغ سبزیجات پایدار، برایش فراهم شود تا هم غذای خانواده تامین شود و هم مازاد محصولشان را در بازارهای محلی بفروشند و درآمدی کسب کنند. همچنین از طریق مشارکت نهادهای دولتی و مردمی، می‌توان یک چاه عمیق در روستا ایجاد کرد تا سمیه و دخترش از آب سالم برخوردار شده و دیگر نرگس مجبور نباشد برای آوردن آب، به راه‌های دور برود. این بدان معناست که نرگس هرگز مجبور نیست مدرسه را از دست بدهد یا از انجام تکالیف برای آوردن آب، صرف‌نظر کند و مادرش سمیه هم می‌تواند باغ‌هایش را آبیاری کند و رشد سبزیجاتش را تماشا کند. نرگس کوچک، در شرایط بهتری، سالم و تحصیل کرده، بزرگ می‌شود و تصمیم می‌گیرد سخت کار کند و معلم مدرسه محلی بشود. او هم با همکاری نهاد‌های مرتبط حمایت شده و کمک می‌کند تا کودکان محروم منطقه‌اش از آموزش مناسب و رایگان، برخوردار شوند. نرگس در سن مناسب ازدواج می‌کند و تصمیم به بچه‌دار شدن می‌گیرد. او از کارش پول پس‌انداز کرده و بچه‌اش نفیسه، سالم و شاد به دنیا می‌آید. اگر در حین تولد، عوارضی وجود داشته باشد، نرگس از برنامه‌های آماده شده برای حمایت از او و فرزندش، برخوردار شده و نگرانی‌هایش برطرف می‌شود. خانواده‌ی نرگس، پایدار و مستقل هستند و می‌توانند نفیسه را به مدرسه بفرستند تا آینده‌ی بهتری پیش رو داشته باشد. امکانِ قریب‌الوقوع فقر، به نسل‌ها، منتقل نشده و خانواده آزادند تا از زندگی خود لذت ببرند و برای آینده، برنامه‌ریزی بکنند.

حالا دیگر چرخه فقر شکسته شده است:

اگر به داستان سمیه، نرگس و نفیسه نگاه کنیم متوجه می‌شویم که آنها افراد تنبل یا راحت‌طلبی نیستند بلکه صرفا خانواده‌ای هستند که روزهای سختی را پشت سر می‌گذارند و برای به‌دست آوردن حمایت و فرصت‌هایی که شایسته‌ی آن هستند برای ساختن آینده‌ای بهتر برای خود کمک نیاز دارند.

متاسفانه چرخه فقر در نسل‌ها منتقل می‌شود؛ یعنی یک خانواده فقیر نمی‌توانند آموزش خوبی به فرزندانشان بدهند و آن فرزندان هم توانایی ایجاد ثروت را بدست نمی‌آورند و نمی‌توانند تصمیمات اقتصادی درست بگیرند که در ادامه همان افراد تشکیل یک خانواده فقیر را می‌دهند و نسل به نسل این خصوصیت منتقل خواهد شد.

این چرخه‌ی فقر در خانواده‌های سطح متوسط جامعه هم وجود دارد! یعنی فردی که ۹۰ درصد درآمدش را برای اجاره خانه یا مخارج دیگر می‌دهد، پول کمی برای سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی کسب وکار برایش باقی می‌ماند که با این پول نمی‌تواند کار موثر و مفیدی بکند، پس فقط درآمدش خرج نیاز روزانه شده و درآمد و پس‌انداز و سودی نخواهد داشت. حالا وضعیت این فرد را فرض کنید وقتی که سال بعد با بالا رفتن کرایه خانه و افزایش مخارج زندگی، چگونه زندگی و شرایطی خواهد داشت؟ خوب قطعاً چون فقط خودش در تلاش برای کسب درآمد است باید تلاش بیشتری بکند تا بتواند خرج و مخارج عادی زندگی‌اش را تامین کند پس این فرد هم به‌ناچار در سیکل معیوب فقر گرفتار می‌شود.

راه حل چیست؟

در هر نسل یک نفر باید حمایت شود و یا آگاهانه تصمیم بگیرد که این سیکل معیوب را بهم بریزد و شرایط را برای خودش و نسل‌های بعدیش بهتر کند مثلا از طریق کارآفرینی درست و سرمایه‌گذاری مناسب.

آیا این کار شدنی هستش؟

ممکن است سوال‌هایی از این دست از ذهن عبور کنند: «خوب حالا راهکار چیه؟ مگه می‌شه من که درگیر این سیکل معیوب شدم یه شبه از این سیکل خارج بشم! و بتونم قدرت مالیم رو افزایش بدم؟»

بله، راه‌هایی وجود دارند که البته یک شبه به نتیجه نمی‌رسند اما می‌توانند فرد را از سیکل معیوب فقر خارج کنند. البته زمان‌بر هستند و نباید انتظار داشت که خیلی زود فرد، پولدار شود. در واقع کسب آگاهی و تصمیم درست می‌تواند قدم اول باشد؛ فرد اگر تصمیم دارد سرنوشت اقتصادی خود و خانواده‌اش را تغییر بدهد می‌تواند از راه‌های مختلفی، نجات را رقم بزند.

به‌عنوان مثال برای برون رفت از چرخه فقر دو راه‌کار اصلی وجود دارد:

  1. استفاده از سود مرکب
  2. استفاده از اهرم‌ها
  3. مهارت افزایی

و…

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *